غروب
دلم چقدر تنگه
شبگردی میکنم. اما صدای نفسهایت را از پشت هیچ پنجره و دیواری نمیشنوم. آسوده بخواب نازنینم، شهر در امن و امان است ... تنها خانهی من است که در آتش میسوزد... شايد آن روزکه سهراب نوشت : تا شقایق هست زندگی بایدکرد
نظرات شما عزیزان: سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, :: 10:43 :: نويسنده : mah
موضوعات آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |